اشعار فاضل نظری

شعر و ادب پارسی

اشعار فاضل نظری

شعر و ادب پارسی

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت (فاضل نظری)

از حافظه آب    

**


دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت 
آه از آیینه که تصویر تو را قالب گرفت 

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت 

در قنوتم ز خدا « عقل » طلب میکردم 
« عشق » اما خبر از گوشه محراب گرفت

نتوانست فراموش کند مستی را 
هر که از دست تو یک قطره می ِ ناب گرفت 

کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را میشود از حافظه آب گرفت؟



فاضل نظری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.