اشعار فاضل نظری

شعر و ادب پارسی

اشعار فاضل نظری

شعر و ادب پارسی

رسیده ایم پراز رنج راه تا دریا(فاضل نظری)

 
رسیده ایم پراز رنج راه تا دریا
خوشا یکی شدن رودها خوشا دریا

نه ما ، نه من ، نه تو ؛ او نقطه ی سرانجام است
 بیا که بی من و تو ما شویم و ما دریا ...
  
من و تو چشمه ی باران ابر او بودیم
از ابتدا دریا  بود  و  انتها  دریا
 
به قلب خود برس ای گوش ماهی دلسنگ
ببین هنوز صدا می کند تو را دریا ؟

بگو به چشمه ی از من جدا که نزدیک است
زمان روشن پیوستن  تو  با دریا

 

فاضل نظری